بر این زمین تشنه بارانی فزون آمد
آری زمین از قالب دنیا برون آمد
اینجا همیشه کربلا و روز عاشوراست
آلاله ها چون لاله های واژگون آمد
گمنام تر از برگ های یاس می بارید
ابری که بین آسمان همرنگ خون آمد
یک نامه تنها شرح تنهایی دریا بود
از سوی لیلا سوی مجنون با جنون آمد
انگار روز عاشقی نزدیک نزدیک است
روزی که بر رگ های عالم باز خون آمد

.......

دوباره گفتن این عاشقانه ها سخت است
به نظم آمدن این ترانه ها سخت است
همیشه چشم به در بود سی سال است
صدا در آمدن از درب خانه ها سخت است

#

صدا در آمده از درب خانه ها حالا
وزیده عطر صدای ترانه ها حالا
دوباره قصه یک استخوان و یک تابوت
نشانه آمده از بی نشانه ها حالا!

عباس نعمتی