شهر امشب بوی تنهایی گرفت
کوچه ها رنگ غبارایی گرفت
خانه ای انگار تنها می شود
اشک ها مانند دریایی گرفت
ماه امشب در خسوف کامل است
آسمان امشب چه غوغایی گرفت
شعله های آتش و دیوار و در...
میخ با پهلو به هم جایی گرفت
چادری روی زمین افتاده است
سنگ ها با گریه ماوایی گرفت
کاروان با گریه دارد می رود
ساربان آهسته، دنیایی گرفت
روی دستی مانده جای ریسمان
چاه از امشب شکیبایی گرفت