گلی انگار وا شد، یا علی گفت

غریبی آشنا شد، یا علی گفت

درون کوچه مردی را کشیدند...

مصیبت خوان دا شد، یا علی گفت

در آن آتش در و دیوار می سوخت

زمین غرق عزا شد، یا علی گفت

میان کوچه ای سنکی و تاریک

زنی افتاد، پا شد، یا علی گفت

نمازش را نشسته خواندامشب

و مشغول دعا شد، یا علی گفت


غزل ها زیر بارانند امسال

قناری ها پریشانند امسال

پرستو ها و گل ها غصه دارند

کنار سبزه غمخوارند امسال

گلان با خود نوید عید دارند

ولی انگار گریانند امسال

دعای یا مقلب روی لبهاست

ولی دلها عزادارند امسال

درون سفره ماهی های قرمز

چو دریا اشک می بارند امسال

زنی روی زمین افتاد، انگار

تمام عرش لرزانند امسال

در و دیوار و میخ و تازیانه

غزلها روضه می خوانند امسال

(به پایان می رسید اینگونه ای کاش

که یاران باز می آیند امسال...)


سال نو مبارک