امروز تنها تهران میزبان شهدا نبود

تمام ایران عطر شهادت پیچید....


پیامی آورده اند...


هوای عاشقی از سر گرفته

زمین را اشک صد مادر گرفته

سلام ای مادران چشم در راه

خبر دارید آمد چند صد ماه؟

خبر دارید بین آسمان ها

که با تابوت آمد استخوان ها

"کجایید ای شهیدان خدایی

بلا جویان دشت کربلایی"

در این باران چرا حالا رسیدید؟

علمداران چرا حالا رسیدید؟

تمام عشق را تنها نوشتید

پیام از صبحتان با ما نوشتید

پیامی از طلوع صبح صادق

پیامی از "سبک روحان عاشق"

نشان بی نشان ها قصه دارد

پلاک و استخوان ها قصه دارد

هزاران قصه از دستان بسته

دوباره روضه ی پهلو شکسته

به روی نی سری می رفت بالا

خدایا! آسمان شد اربا اربا...

بدون سر نوای عشق سر داد

علم یکجا و یکجا مشک افتاد


#


پینوشت:

دیگر زمین را بال پروازش شمایید

مهمانی امسال آغازش شمایید


عباس نعمتی


***

این چهار بیت بعد ازفیلم شیار 143 یادم آمد. دو بیت اول سال گذشته نوشته شده بود و دوبیت بعدی چند روز قبل.


دوباره گفتن این عاشقانه ها سخت است

به نظم آمدن این ترانه ها سخت است

همیشه چشم به در بود سی سال است

صدا در آمدن از درب خانه ها سخت است


صدا در آمده از درب خانه ها حالا

وزیده عطر صدای ترانه ها حالا

دوباره قصه یک استخوان و یک تابوت

نشانه آمده از بی نشانه ها حالا


عباس نعمتی